هوالرحمن الرحيم ديشب به وکيل انتشارات پيام دادم کسي که اولين مکالمات ما و ايميل هامون با هم شکل گرفت و بعد تبديل به يک قرارداد سه ساله شد گله کردم ديشب ويس هاي هشت دقيقه اي ، يازده دقيقه اي و همينطور بين ما رد و بدل مي شد از خودم گفتم از ساجده از دختري که خدا نطفه ي چيزي رو درونش شکل داده بود و او به دنبال بستر رشد و شکوفايي تک تک انتشارات ها و آژانس هاي ادبي رو بررسي کرده بود و رسيده بود به اينجا از اينکه کم سن بودنش ، دختر بودنش ، کم تجربه بودنش ، از اينکه اين نگاه ها بهش بود و اينجا اين ها رو حس نکرد با آغوش باز پذيراييش کرديد از اينکه ساجده ، محمود دولت آبادي نبود عرفان نظر آهاري نبود سيد مهدي شجاعي هم نبود مصطفي مستور هم حتي نبود اما خاکش رو خدا جوري برداشته بود که ميتونست باشه ميتونست محمود دولت آبادي باشه ، عرفان نظر آهاري باشه ، سيد مهدي شجاعي باشه و حتي مصطفي مستور هم باشه فقط کمي اعتماد مي خواست ، کمي پر پرواز و بستر چيزي که متاسفانه توي اين کشور اگر بخواي براشون به
آخرین جستجو ها